معنی وجین گر - جستجوی لغت در جدول جو
وجین گر
وجین کننده
ادامه...
وجین کننده
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر زین گر
زین گر
کسی که زین اسب می سازد، زین ساز، سراج
ادامه...
کسی که زین اسب می سازد، زین ساز، سراج
فرهنگ فارسی عمید
کمین گر
(کَ گَ)
کمین ور. (ناظم الاطباء). و رجوع به کمین ور شود
ادامه...
کمین ور. (ناظم الاطباء). و رجوع به کمین ور شود
لغت نامه دهخدا
نگین گر
(نِ گَ)
فصّاص. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
فَصّاص. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
کین گر
(گَ)
کینه و عداوت تیز و افزون. (آنندراج). انتقام کشنده. منتقم. (فرهنگ فارسی معین)
ادامه...
کینه و عداوت تیز و افزون. (آنندراج). انتقام کشنده. منتقم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویر کین گر
کین گر
انتقام کشنده منتقم
ادامه...
انتقام کشنده منتقم
فرهنگ لغت هوشیار
آهین گر
آهنگر
ادامه...
آهنگر
فرهنگ گویش مازندرانی
پچین گر
خوشه چین، افراد کم بضاعتی که پس از برداشت محصول در مزارع
ادامه...
خوشه چین، افراد کم بضاعتی که پس از برداشت محصول در مزارع
فرهنگ گویش مازندرانی
وجین کرد
محصول کشاورزی که وجین و علف هرز آن را ناتوان کند
ادامه...
محصول کشاورزی که وجین و علف هرز آن را ناتوان کند
فرهنگ گویش مازندرانی
وجین سری
جشنی که پس از پیان وجین ترتیب دهند
ادامه...
جشنی که پس از پیان وجین ترتیب دهند
فرهنگ گویش مازندرانی
ورین ور
به این سو، از این پس
ادامه...
به این سو، از این پس
فرهنگ گویش مازندرانی